جاودانگی قرآن، و حقیقت وحی

پدیدآورعبدالحمید عارفیان

نشریهپژوهش‌های قرآنی

تاریخ انتشار1388/01/26

منبع مقاله

کلمات کلیدیغاليان

share 2227 بازدید
جاودانگی قرآن، و حقیقت وحی

عبدالحمید عارفیان

چکیده: جاودانگی و جامعیت قرآن به مفهوم فرازمانی و فرامکانی بودن وعدم تأثیرپذیری آن از فرهنگ زمانه یا منبع هم عرض دیگری (= نفی پلورالیسم) در این نوشتار به یاری سه دسته از دلایل اثبات گردیده است.
آیات بسیاری که عزت، پایداری وجهان شمولی بشارت ها و بیم ها و پیام های قرآن و پیراستگی آن از هر گونه اختلاف و کاستی سخن می گویند دلایل قرآنی این مدعا هستند.
حدیث ثقلین و روایاتی که بر همواره تازه بودن قرآن، لزوم مراجعه بدان و عرضه احادیث بر آن دلالت دارند مستندات روایی این دعوی را تشکیل می دهند.
اصل لزوم هدایت دائمی انسان از سوی خدا و خاتمیت پیامبر نیز دو دلیل عقلی در این زمینه هستند. جاودانگی قرآن با فضاسازی برای جولان عقل و شرع، مشروعیت، معقولیت حقانیت و لزوم اطاعت از قرآن را ایجاب می نماید.
نویسنده در ادامه، سخن کسانی را که تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمان نزول را به معنای همراهی قرآن با فرهنگ مخاطبان عصر نزول پنداشته اند نادرست دانسته بر این تأکید می کند که جاودانگی قرآن به معنای بی توجهی به زبان فرهنگ مخاطبان الیه نیست، بلکه قرآن به منظور تعامل با عرب جاهلی زبان خود را عربی مبین قرار داده و در قالب زبان آنان سخن گفته و سطح افق فکری شان را رعایت کرده، در عین حال رفتارها و باورهای نادرست جاهلی را تأیید نکرده است، چرا که ابزارهای مفهومی قرآن، بالعرض در قالب های فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی اعراب جاهلی، و بالذات برای انتقال اندیشه ها و آموزه های والای معنوی به کار رفته است.
از این رو با توجه به ثابت بودن نیازهای اولیه بشر و تطور نیازهای ثانوی وی که تابع شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی است – می توان با تدبر در قرآن و یاری جستن از تعالیم اهل بیت(ع) و با توجه به اصولی همچون: هماهنگی دین با فطرت، انعطاف پذیری احکام در پرتو اجتهاد و حجیت عقل، همواره بشریت را در گشودن راهی دین پسند و حکیمانه در هنگام بروز نیازها و تحولات جدید و دگردیسی شرایط، یاری داد.

در نگاه نخست ممكن است به نظر رسد جاودانگی قرآن تنها مربوط به ویژگی فرازمانی آن است، ولی با توجه به دلایل قرآنی و روایی و عقلی و با توجه به نتایج جاودانگی، دانسته خواهد شد كه جاودانگی مفهومی گسترده و نه تنها فرازمانی (عدم تأثیر از فرهنگ زمانه) است؛ بلكه توجه به فرد فرد انسان دارد(جهانی بودن قرآن)؛ به گونه ای انحصارگرایانه یعنی بدون پذیرش منبع هم عرض و موازی (نفی پلورالیسم).
قرآن، وحی قدسی است برگرفته از منشأ علم و حكمت نامحدود و قدرت لایزال، از خاستگاهی مافوق بشری و فراتر از یك تجربهٌ فردی و دینی، نیز مورد محافظت بدون نقص است، كه جهت زدودن دردها و فتنه ها و گمراهی ها فرود آمده و همواره عزیز و پیروزمند از هر جهت است؛ بی آن كه محدود به یك زمان باشد، و دوام همیشگی همچون دوام آسمان و زمین، و جریانی همچون جریان خورشید و ماه دارد، وشایستگی اداره و سرپرستی در ابعاد اعتقادی، رفتاری، حقوقی، حكومتی و اقتصادی جامعه را دارا می باشد.
همگان در تمام زمان ها و مكان ها تحت پوشش هدایتگری قرآن در تمام نیازهای اساسی و ضروری به گونه ای مستقیم و یا غیرمستقیم، یعنی با مراجعه به كارشناسان دینی معصوم و غیرمعصوم و اطاعت از آنها، یا با تعقّل و تدبّر و اجتهاد هستند، تا در جهت فراهم آوردن زندگی معقول و مشروع در دنیا به هدف كسب سعادت واقعی دست یابند.
جاودانگی قرآن و وحی به مفهوم ایجاد حوزه دین خاتم كه همواره حق است و با فضاسازی جهت جولان شرع و عقل می باشد؛ جاودانگی، مشروعیت، معقولیت، حقانیت و در نهایت لزوم اطاعت و پذیرش را در پی دارد.

عناصر جاودانگی

در این زمینه تجزیه و تحلیل مفهوم واقعی جاودانگی و پرداختن به عوامل مؤثر و لازم در تبیین این نهاد مبارك الهی بایسته است. عناصر جاودانگی از قرار زیر هستند:
1. وحی، كه دارای بعد ملكوتی و ماوراء بشری و از سرچشمه علم و اراده الهی است.
نشأت از علم و اراده خدا به معنای تشخیص مصلحت ها و مفسده های پیش روی سعادت بشر در تمام زمان هاست. همه هست ها و نیست ها و بایدها و نبایدهای قرآنی مطابق و سازگار با فطرت بشری و مربوط به علم الهی است.
2. توجه به شخصیت دریافت كننده وحی و عصمت و علم و ختم نبوت توسط او و ادامه راه هدایتگری قرآن توسط قرآن ناطق، یعنی معصومان(ع) (سنت).
3. وجود عقل در حوزه دین و تأیید عقل و تعقل از طریق شرع (قرآن و سنت).
4. اجتهاد پیوسته و پویا در زمان غیبت و تدارك اصول و شرایط و زمینه های حضور و حاكمیت اجتماعی دین در طول زمان.

دلایل جاودانگی
الف. دلایل قرآنی

پاره ای از آیات مورد استناد عبارتند از:

1. آیه من بلغ:

«قل أی شیء أكبر شهادةً قل الله شهید بینی و بینكم و أوحی الی هذا القرآن لأنذركم به و من بلغ» انعام/19
بگو چه گواهی بزرگ تر است(از گواهی خدا)، بگو خدا میان من و شما گواه است و وحی می كند به من آیات این قرآن را؛ تا با آن شما و هر كس از افراد بشر را كه خبر این قرآن به او رسد بترساند.
كوتاه ترین و رساترین و جامع ترین دلیل قرآنی بر جاودانگی وحی این آیه می باشد. قرآن وسیله بیم دادن (راهنمایی) شماست؛ یعنی كسانی كه مورد خطاب مستقیم آن هستید و نیز كسانی كه مورد خطاب مستقیم (مشافهه) نمی باشند.1
اصل اعتبار و لزوم پذیرش وحی برای غیر مخاطبان مورد پذیرش مفسران این آیه می باشد، و مفهوم جاودانگی همین است. البته منظور از رسیدن وحی به گیرنده آن، دست یابی به عین الفاظ قرآن نیست، بلكه منظور رسیدن پیام و مفهوم قرآن با هر زبان ممكن می باشد.
زمخشری از مفسران اهل سنت به نقل از سعید بن جبیر می گوید: كسی كه قرآن به او برسد انگار كه محمد(ص) را ملاقات كرده است.2
خلاصه اینكه با توجه به مفهوم این آیه وحی (قرآن) جهت انذار (راهنمایی) مخاطبان زبانی و مردم غیرمخاطب نازل شده است.

2. آیه بعثت:

«هو الذی بعث فی الأمّیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزكّیهم و یعلّمهم الكتاب و الحكمة و إن كانوا من قبل لفی ضلال مبین. و آخرین منهم لمّا یلحقوا بهم و هو العزیز الحكیم» جمعه/2ـ3
او كسی است كه در میان جمعیت درس ناخوانده رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنها بخواند، و آنها را پاكیزه كند، و كتاب و حكمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشكاری بودند. و بر گروه دیگری كه هنوز به آنها نپیوسته اند، و او عزیز و حكیم است.
امّی كسی است كه نه می خواند و نه می نویسد و در اینجا منظور عرب معاصر پیامبر(ص) هستند؛ زیرا اندكی از آنها سواد خواندن و نوشتن داشتند. ویژگی این رسول این است كه از جنس آنهاست. بنابر ظاهر آیه منافاتی میان اینكه پیامبر(ص) خود از امیین بوده و در میان آنها مبعوث شده باشد و از سویی مبعوث به غیر آنها هم شده باشد؛ ندارد. و اینكه به زبان عربی است به خاطر وظیفه تعلیم و تزكیه آنان است. به هر حال، مراحل اولیه دعوت به گونه ای است كه در میان اعراب است.
پیامبر(ص) وظیفه تزكیه یعنی رشد نیكی همراه با خیر و بركت با مزین شدن به اخلاق فاضله و رفتارهای نیك و تعلیم كتاب، یعنی بیان الفاظ آیات قرآن را، و تعلیم حكمت، یعنی معارف حقیقی قرآن را میان قوم خود و دیگران كه به آنها می پیوندند و پس از او می آیند؛ دارد. هیچ تفاوتی میان آیندگان و گذشتگان در وجود پیامبر به عنوان راهنمای زندگی آنان و پذیرش دستورات وی وجود ندارد.
شمول دیگران غیر از اعراب معاصر پیامبر(ص) آن چنان واضح است كه نیاز به توضیح بیشتر ندارد.
بسیاری از مفسران ذیل این آیه حدیث معروفی از پیامبر(ص) نقل كرده اند كه وقتی پیامبر این آیه را تلاوت فرمود، پرسیدند: اینها (لاحقان) كیانند؟ پیامبر(ص) دست خود را به شانه سلمان گذارد و فرمود: لوكان الإیمان فی الثریا لنالته رجال من هؤلاء. اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از این گروه (ایرانیان) بدان دست می یابند.3

3. آیه تدبّر:

«أفلایتدبّرون القرآن و لوكان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافاً كثیراً» نساء/82
آیا درباره قرآن نمی اندیشند؛ اگر از ناحیه غیرخدا بود اختلاف فراوانی در آن می یافتند.
تدبر در لغت یعنی توجه به نهایت و پیامد كارها4 و تدبّر در این آیه یعنی تأمّل و دقّت در هر آیه پس از آیه دیگر.5
قرآن مخاطبان خود را تشویق و ترغیب در تدبّر در آیات می كند؛ تا اینكه در هر حكم و حكمت آشكار و داستان و موعظه، آیات را در نظر بگیرید.
علامه طباطبایی می نویسد:
«از آیه مورد نظر، نتایج مهمی روشن می شود؛ نخست اینكه فهم عادی و معمولی آن را درك می كند. در ثانی در قرآن برخی آیات، دیگر آیات را تفسیر می كند، و سوم اینكه قرآن نسخ پذیر و ابطال پذیر نیست و نیازی به تكمیل و نه تهذیب ندارد. قرآن چون اختلاف نمی پذیرد؛ تفسیر و تحول در آن راه ندارد و لازمه این مطالب این است كه محتوای قرآن یعنی؛ شریعت اسلامی تا روز قیامت مستمر و جاودان می باشد.»6

4. آیه عزّت و شكست ناپذیری:

«إنّ الّذین كفروا بالذّكر لمّا جاءهم و إنّه لكتاب عزیز. لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید» فصّلت/41ـ42
همانا آنان كه به این قرآن كه برای هدایت آنها آمد كافر شدند؛ [در جهنم ملاقات می شوند؛] در حالی كه این كتاب به حقیقت عزت مند است و هرگز از پیش رو و پس آن حق، باطل نشود؛ زیرا آن، فرستاده خدای مقتدر و حكیم ستوده صفات است.
این آیه و آیه پیشین، كفر و الحاد و انكار حق را به تصویر كشیده است. الحاد یعنی به بیراهه رفتن، كه یكی از نمونه های آشكار آن دروغ بستن بر خدا و بر پیامبر(ص) و الغای آیات و تأویل نادرست آیات است.7
الحاد به قرآن، همان كفر به آیات است؛ با هدف ابطال حقایق قرآنی كه در هر عصر و زمانی قالب و مصداقی خاص می یابد.
در عصر حاضر این ادعای الحادی مطرح شده است كه دین به عنوان امری ثابت (وحی جاودان) با تحول فرهنگ ها و آداب و مناسبت های فردی و اجتماعی همخوان نیست.
شهید مطهری می نویسد:
«افراد و طبقاتی هستند كه این مسئله را واقعاً به صورت یك معمای لاینحل و به صورت یك تضاد آشتی ناپذیر می نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضیات زمان» دو پدیده غیرمتوافق و ناسازگارند و از این دو حتماً یكی را باید انتخاب كرد؛ یا باید به اسلام و تعلیمات اسلامی گردن نهاد و از هرگونه نوجویی و نوگرایی پرهیز كرد و زمان را از حركت بازداشت، و یا باید تسلیم مقتضیات متغیر زمان شد و اسلام را به عنوان پدیده ای متعلق به گذشته به بایگانی تاریخ سپرد.»8
برخی سخن افراط گونه دیگری دارند كه این ثبات وحی و تغییر زمانه را مایه عقب ماندگی مسلمانان دانسته اند.
در این مورد گوستالوبون علت انحطاط مسلمین را عدم انطباق اسلام با مقتضیات زمان می داند و می نویسد:
«زمان عوض شد، تغییر كرد و مسلمان ها می خواستند باز اسلام را با همان خصوصیات در قرن های بعد نگاه دارند در صورتی كه امكان نداشت. و به جای اینكه تعلیم اسلامی را رها كنند و مقتضیات قرن را بگیرند، تعلیم اسلامی را گرفتند و منحط شدند.»9
با توجه به این باورهای الحادی، دقّت در عزّت و بطلان ناپذیری كلام الهی ضرورت می یابد.
چه بسا قرآن، پیشاپیش توجه به این شبهات و اتهام ها داشته و به مقابله با آن شبهات پرداخته است. تأكید قرآن بر عزت و شكست ناپذیری وحی، تأكید بر این حقیقت است كه راه باطل از هیچ جهت به سوی آن باز نیست.10 از هیچ سو بطلان و فساد به سراغ این كتاب بزرگ نیامده و نخواهد آمد. تناقضی در مفاهیم آن نمی باشد، نه چیزی از كتب و علوم پیشین بر ضدّ آن است و نه اكتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت.11
هیچ كتابی از كتاب های گذشته آن را باطل نمی كند و هیچ كتابی از كتاب های آینده آن را نسخ نمی كند. در خبرهایش از گذشته و آینده باطل گویی نكرده است.12
البته این كیفیت نزول (حقانیت دائم حقایق قرآنی) توسط خدای حكیم، با علم نامحدود كه دارای كمالات نامعین است طرح ریزی شده است، و اگر از سوی شخص دارای علم محدود پی ریزی شده بود پر از تناقض و اختلاف بود. ستایش او دائمی است؛ چون كلام حق گونه او دائم بوده و باطل نمی شود.
فعلش (كلام وحی) متقن است و سستی (ابطال) در آن راه ندارد.13 و جاودانگی حقایق آن نشانه استواری آن و حكمت صاحب آن است.

5. آیه حفظ:

«إنّا نحن نزّلنا الذّكر و إنّا له لحافظون» حجر/9
خداوند قرآن را در هر زمان و از هر زیادی و كمی و تحریف و تبدیل حفاظت می كند.14 و با توجه به كلمه «حافظون» كه قید زمان ندارد و حال و آینده را در بر می گیرد، سازوكار حفاظت نظر به آینده نیز دارد.15
به این آیه برای اثبات عدم تحریف قرآن استناد شده است؛ زیرا دلالت می كند بر اینكه قرآن از هرگونه زیادی و كمی و نقص و تغییر و تحریف و تصرّف مصون است و این مصونیت تا ابد (همیشه) ادامه دارد.

6. پایداری و جهان شمولی بشارت ها، انذارها و پیام های قرآن:

«تبارك الذی نزّل الفرقان علی عبده لیكون للعالمین نذیراً» فرقان/1
زوال ناپذیر و پایدار است كسی كه قرآن را بر بنده اش نازل كرد تا جهانیان را بیم دهنده باشد.
«و ما أرسلناك إلاّ كافّة للنّاس بشیراً و نذیراً و لكنّ أكثر الناس لایعلمون» سبأ/28
و ما تو را نفرستادیم؛ جز برای اینكه عموم بشر را بشارت دهی و انذار كنی؛ ولی بیشتر مردم از این حقیقت آگاه نیستند.
واژه «تبارك» كه بیان كنندهٌ پایداری ذات و صفات فرستنده وحی است، حكایت از آن دارد كه فرقانی كه او برای بیان حق و جداسازی حق از باطل فروفرستاده نیز پایدار از نظر زمان و فراگیر نسبت به همهٌ ملت ها وجوامع بشری است. و لازمهٌ این پایداری، هم سویی با حقایق و واقعیت های هستی و شكست ناپذیری در برابر دستاوردهای علمی و عملی بشر در طول تاریخ می باشد، چنان كه در آیات متعددی از قرآن، رسالت پیامبر جهان و پیام قرآنی برای همهٌ جهانیان و خطاب های آن متوجه مردم می باشد؛ از آن جمله:
«یا أیها النّاس اعبدوا ربّكم الّذی خلقكم…» بقره/21
«یا أیها النّاس كلوا ممّا فی الأرض حلالاً طیباً و لاتتّبعوا خطوات الشّیطان» بقره/168
«یا أیها النّاس قد جاءكم برهان من ربّكم» نساء/174
همچنین در شش آیه از قرآن، وحی قرآنی، ذكر برای جهانیان معرفی شده است.
این گونه خطاب ها همگانی و فراگیر كه نمونه آن در قرآن بسیار است، قرآن را از محدودیت نسبت به زمان و مخاطبان عصر نزول مبرّا دانسته و جاودانگی ای به وسعت تمام انسان ها و همه زمان ها برای قرآن مطرح كرده است.

7. توصیفات قرآن:

آیاتی فراوان، قرآن را با مشخصه های كلی و ویژه معرفی می كند. قرآن خودش را به شفا، نور، آشكار، رحمت، محفوظ، قیم، بهترین گفتار (أحسن القول) و… توصیف می كند. و این اوصاف تأثیر پایدار آن را می رساند:
«و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمة» اسراء/82
خدای سبحان درباره قرآن نمی فرماید كه قرآن، دارو است، بلكه می گوید: او شفاست و اثر شفا بخشی آن قطعی است و هر كس به محضر قرآن بیاید و آن را بفهمد و بپذیرد و عمل كند، به طور قطع بیماری های درونی اش از بین می رود.16
قرآن در جهات مختلف نقش شفابخشی خود را ایفا كرده است؛ هم ضعف ها و بیماری هایی را كه مربوط به حكمت نظری است با برهان، شفا می دهد و هم مرض هایی را كه مربوط به حكمت عملی است با تهذیب و تصفیه دل بهبود می بخشد.
قرآن نسخه ای برای سامان بخشیدن به همه نابسامانی ها، بهبودی خود و جامعه از انواع بیماری های اخلاقی و اجتماعی است.17
«قد جاءكم موعظة من ربّكم و شفاء لما فی الصّدور» یس/57
از سوی پروردگارتان اندرز و شفا دهنده دل ها نازل شد.

8. آیه پیراستگی قرآن از هر كاستی:

«الحمد لله الّذی أنزل علی عبده الكتاب و لم یجعل له عوجاً. قیماً لینذر بأساً شدیداً من لدنه» كهف/1ـ2
ستایش و سپاس مخصوص خداست كه بر بنده خود این كتاب بزرگ را نازل كرد و در آن هیچ نقص و انحرافی ننهاد، تا با این كتاب، خلق را از عذاب سخت خدا بترساند.
آیاتی كه از آنها می توان به طور مستقیم یا غیرمستقیم، كمال، پایداری، فراگیری و جاودانگی پیام ها، رهنمودها، ایده ها و اصول قرآنی را استفاده كرد بیش از اینهاست و آنچه یاد شد تنها به عنوان نمونه می تواند مورد توجه قرار گیرد.

ب. دلائل روایی
یك. نوبودن قرآن در همیشه زمان

1. «عن الرضا(ع) عن أبیه إنّ رجلاً سأل أباعبدالله(ع) ما بال القرآن لایزداد علی النشر و الدرس إلاّ غضاضة؟ فقال: لأنّ اللّه تبارك و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان، و لا لناس دون ناس، فهو فی كلّ زمان جدید، و عند كلّ قوم غضّ إلی یوم القیامه».18
امام رضا(ع) از پدرش نقل می كند: مردی از امام صادق(ع) می پرسد: حالت قرآن چگونه است كه هرچه خوانده می شود و پخش می شود، تازه تر می شود.
امام(ع) پاسخ فرمود: زیرا خداوند قرآن را برای زمان ویژه و مردمانی مخصوص و معین قرار نداد. قرآن در هر زمانی تازه و نو و نزد هر ملتی تا روز قیامت مورد استفاده است.
2. امام رضا(ع) فرمود:
«هو حبل الله المتین، و عروته الوثقی، و طریقته المثلی، المؤدّی الی الجنّة و المنجی من النّار ،لایخلق من الأزمنة، و لا یغثّ علی الألسنة، لأنّه لم یجعل لزمان دون زمان، بل جعل دلیل البرهان و حجّة علی كل انسان، لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حكیم حمید.»19
قرآن ریسمان محكم خداست و حلقه با استقامت وی، راهی حق گونه اش، برنده به بهشت، نجات دهنده از جهنم است، نسبت به زمان ها كهنه نمی شود، بر زبان ها فاسد نمی شود، زیرا قرآن برای زمانی مخصوص قرار داده نشده، بلكه قرآن راهنما و برهان بر هر انسانی است، باطل از هیچ سو بر آن وارد نمی شود، از سوی خدای حكیم و حمید نازل شده است.
3. امیر مؤمنان در وصف قرآن می گوید:
«…و لاتخلقه كثرة الردّ و ولوج السمع.»
تكرار و شنیدن پیاپی آیات، كهنه اش نمی سازد، و گوش از شنیدن آن خسته نمی شود.
4. امام باقر(ع) فرمود:
«… القرآن یجری كما تجری الشمس و القمر….»20
قرآن همچون جریان خورشید و ماه جاری است.
5. نیز فرمود:
«و لو أنّ الآیة إذا نزلت فی قوم ثمّ مات القوم ماتت الآیة، لما بقی من القرآن شیء، و لكن القرآن یجری أوّله علی آخره مادامت السموات و الأرض، و لكلّ قوم آیة یتلونها هم منها من خیر أو شرّ.»21
اگر آیه هرگاه در خصوص قومی نازل شود سپس آن قوم بمیرند آیه نیز بمیرد، بی شك از قرآن چیزی نخواهد ماند، و لی قرآن از اول تا آخرش جریان دارد تا هرگاه كه آسمان ها و زمین استمرار دارند. و هر قومی آیه ای دارند كه آن را تلاوت می نمایند (باید تلاوت كنند) در حالی كه آنها نسبت به آن در خیر و یا شرّ خواهند بود.

دو. جاودانگی قرآن

1. امام علی (ع) فرمود:
«و كتاب الله بین أظهركم، ناطق لایعیا لسانه، و بیت لاتهدم أركانه، و عزّ لاتهزم أعوانه.»22
كتاب خدا، قرآن، در میان شما سخنگویی است كه هیچ گاه زبانش از حق گویی كند و خسته نمی شود و همواره گویاست؛ خانه ای است كه ستون های آن هرگز فرو نمی ریزد؛ و صاحب عزتی است كه یارانش هرگز شكست ندارند.
2. نیز فرمود:
«ثم أنزل علیه الكتاب، نوراً لاتطفأ مصابیحه، و سراجاً لایخبوا توقّده، و بحراً لایدرك غوره، و منهاجاً لایضلّ نهجه، و شعاعاً لایظلم ضؤوه، و فرقاناً لایخمد برهانه، و تبیاناً لاتهدم أركانه.»23
آن گاه كتاب را بر شما فروفرستاد؛ نوری كه خاموشی ندارد، چراغی كه درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی كه ژرفای آن درك نشود، راهی كه رونده آن گمراه نگردد، شعله ای كه نور آن تاریك نشود، جدا كننده حق و باطل است كه درخشش برهانش خاموش نگردد، و بنایی است كه ستون های آن ویران نشود.

سه. حدیث ثقلین

«یا أیها النّاس إنّی قد تركت فیكم الثقلین، خلیفتین، إن أخذتم بهما لن تضلّوا بعدی، أحدهما أكبر من الآخر؛ كتاب الله حبل ممدود ما بین السماء و الأرض (أو قال إلی الأرض) و عترتی أهل بیتی، ألا و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض.»24

چهار. روایت مراجعه به قرآن

1. پیامبر(ص) فرمود:
«… اذا التبست الأمور علیكم كقطع اللّیل المظلم، فعلیكم بالقرآن.»25
هرگاه مسائل و امور (جامعه) بر شما (حق را) همچون پاره شب تاریك پوشاند؛ بر شما باد (به مراجعه و عمل) به قرآن.
2. امیرمؤمنان(ع) فرمود:
«سمعت رسول الله(ص) یقول: أتانی جبرئیل، فقال: یا محمّد، سیكون فی امّتك فتنة، قلت: فما المخرج منها؟ قال: كتاب الله، فیه بیان ما قبلكم من خبر، و خبر ما بعدكم، و حكم ما بینكم….»26
شنیدم پیامبر(ص) می گوید: جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد به زودی در امت تو فتنه می شود. گفتم: چه چیزی موجب رهایی از آن می شود؟ (جبرئیل) گفت: كتاب خدا (قرآن) كه در آن خبر گذشته و آینده و حكم (دستور لازم) میان شما موجود است.
3. «عن الحسن بن علی(ع) قال: قیل لرسول الله(ص) إنّ أمّتك ستفتن، فسئل ما المخرج من ذلك؟ فقال: كتاب الله العزیز الذی لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه، تنزیل من حكیم حمید، من ابتغی العلم فی غیره أضلّه الله….»27
از امام حسن(ع) نقل شده، كه فرمود: به رسول خدا گفته شد: بزودی امت تو مورد فتنه قرار می گیرد، پس او پرسید چه چیزی موجب رهایی از آن است؟ فرمود، كتاب خدا؛ آن كتاب عزیز كه از هیچ سو باطل در آن راه ندارد، از سوی خدای حكیم و حمید نازل شده، هر كسی علم (برای رفع فتنه) را در غیر آن بجوید (عقل و علم بشری را كافی بداند) خدا او را گمراه می كند….

پنج. احادیث عرضه به قرآن

1. عن أبی عبدالله(ع) قال: «ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف.»28
حدیثی كه موافق قرآن نباشد آن حدیث باطل است.
2. «عن أیوب بن الحر قال: سمعت أباعبدالله(ع) یقول: كلّ شیء مردود الی الكتاب و السنة، و كل حدیث لایوافق كتاب الله فهو زخرف.»29
در صورتی كه «حدیث» را شامل روایات دینی و نظریه های بشری بدانیم، از این روایات می توان استفاده كرد كه هرگاه سخنی با قرآن ناهمساز باشد، باطل است، زیرا قرآن سراسر بیان حق و معیار درستی بوده و خواهد بود.

ج. دلیل عقلی بر جاودانگی
دلیل هدایت دائمی

اصل هدایت مخلوقات از جمله انسان، به مقتضای حكمت و ربوبیت الهی بر خداوند لازم است. قرآن در این مورد می فرماید: «إنّ علینا للهدی»(لیل/12) هدایت حتماً به عهده ماست.
هدایت الهی بر دو گونه است: هدایت تكوینی یعنی رساندن موجودات به نیازهای خود، «ربّنا الذی أعطی كلّ شیء خلقه ثمّ هدی»(طه/50) و دیگر هدایت تشریعی كه شامل ا نسان ها می شود.
حال به اقتضای حكمت و ربوبیت دائم و همیشگی خدا، این هدایت، دائم و همیشگی است. دوام هدایت الهی اقتضا می كند كه قرآن كه متقن ترین و اصیل ترین منبع هدایت بشر است، معـارف واخلاق و احكـامش همواره بشریت را بهره مند نمـاید.
قرآن در قالب های لفظی (معجزه لفظی) و معنوی (معجزه علمی) با هدف تربیت و هدایت همواره و همیشگی بشر نازل شده است.

خاتمیت، دلیل بر جاودانگی

اصل خاتمیت، حقیقتی مسلم و مورد اتفاق تمام دانشمندان و مردم مسلمان ازهر فرقه و مذهبی می باشد و اثبات آن علاوه بر دلیل عقلی از راه دلایل نقلی به ویژه قرآن، مسلم است.
قرآن با صراحت كامل پیامبراسلام(ص) را خاتم پیامبران معرفی می كند:
«ماكان محمّد أبا أحد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النّبیین» احزاب/40
پیامبر(ص) پدر هیچ یك از مردان شما نیست، بلكه رسول خدا و تمام كننده (رسالت) پیامبران است.
خاتم، یعنی ما یختَمُ بِهِ؛ چیزی كه به وسیله آن پایان داده می شود. مهری كه طومار (رسالت) بدان بسته می شود. نقشی است كه با آن نامه نبوت، كتاب نبوت، درس نبوت به پایان رسید.30
خاتمیت پیامبر به معنای بی نیازی انسان ها از هدایت الهی و معنوی نیست، بلكه لازمه آن این است كه پیام پیامبر خاتم از استمرار جاودانگی در طول تاریخ برخوردار باشد.

لوازم جاودانگی قرآن
الف. جامعیت و كمال دین

قرآن زمانی می تواند جاودانه در تاریخ زندگی بشر باشد كه به همهٌ ابعاد وجود انسانی و نیازهای او در طول زمان توجّه لازم را مبذول داشته باشد، چه اینكه انسان دارای سه بُعد كلی می باشد، یعنی عقل و تفكر، طبیعت و غریزه، احساس و عاطفه و از سوی دیگر و بر اساس این ابعاد، نیازهای آفرینشی وی عبارتند از: نیازهای عقلانی و اخلاقی مانند عدالت، راستی و معرفت و… و نیازهای طبیعی و غریزی مانند خوراك، پوشاك، مسكن و… و نیازهای عاطفی و احساسی مانند انس، الفت، محبت و دوستی، تعاون و همكاری و…
روان شناسان، سه گونه تمایل برای انسان مطرح كرده اند: تمایلات فردی، اجتماعی، عالی. تمایلات فردی و انگیزه های فردی یعنی اینكه انسان خود دوست بوده و خیر و صلاح خود را بیشتر از دیگران می جوید و از همه چیز مهم تر می داند. این نوع تمایلات خود بر دو قسم اند: جسمانی و روانی. خواسته های بدنی و جسمانی مربوط به نیازهای بدنی هستند؛ مانند نیاز به تنفس، حركت، تغذیه و استراحت، و تمایلات روانی كه ارضاكننده عزت نفس می باشند؛ دارای مظاهر مختلفی هستند، از جمله:
1. تحصیل خوشبختی
2. استقلال طلبی و كسب قدرت و برتری
3. شهرت طلبی و مقام دوستی
4. هیجان های روحی از قبیل نوازش و مهر و محبت
5. حسّ تملّك و تصرّف در اشیاء
اسلام، از آنجا كه دینی جامع است به این نوع تمایلات توجه كرده و اصل این گرایش (غرایز) را لازم دانسته ولی سفارش به تعدیل و تنظیم آن نموده است.
«وابتغ فیما آتاك الله الدار الآخرة و لاتنس نصیبك من الدّنیا و أحسن كما أحسن الله إلیك و لاتبغ الفساد فی الأرض إنّ الله لایحبّ المفسدین» قصص/77
به واسطه آنچه خداوند به تو ارزانی داشته است، (سعادت مندی در) سرای آخرت را بگزین و بهره دنیوی خویش را فراموش مكن و همان گونه كه خداوند به تو احسان كرده، تو نیز به دیگران احسان كن و تبهكاری را در زمین طلب مكن، به تحقیق كه خداوند تبهكاران را دوست ندارد.
تمایلات نوع دوم (اجتماعی) موجب می شود كه انسان هم نوعان خود را دوست داشته و احساس همبستگی با آنها داشته باشد و در غم و شادی آنها شریك باشد. مظاهر این نوع تمایلات مانند:
1. محبت و دوستی خانوادگی
2. میهن دوستی
3. الگو پذیری (از رفتار و گفتار دوستان)
«و جعل بینكم مودّة و رحمة»(روم/21) یعنی؛ خداوند میان شما دوستی و رحمت پدید آورد.
رسول خدا(ص) فرمود:
«ما بنی بناء فی الاسلام أحبّ الی الله من التزویج»؛ یعنی هیچ بنیادی در اسلام نزد خدا محبوب تر از ازدواج نیست. و در مورد وطن روایت نقل شده كه فرمود: «حبّ الوطن من الایمان.»31
در قرآن، دربارهٌ ابراهیم(ممتحنه/4) و پیامبر اسلام(احزاب/21) این الگوپذیری سفارش شده است.
تمایلات نوع سوم عبارت از تعقل و تفكر و رشد عقلانی و فكری بشری است و خود به چند گونه تقسیم می شود؛ مانند حقیقت جویی، زیبا دوستی، میل اخلاقی، خیرخواهی و حس مذهبی و دینی.
شاید بتوان ادعا نمود كه هیچ دینی همچون اسلام و قرآن، مردم را به تعقل و تفكر سفارش نكرده است. در قرآن بیش از هفتصد مرتبه سفارش به این مهم شده، تا آنجا كه قرآن كسانی را كه از خردورزی بی بهره اند؛ بدترین جنبندگان می داند:
«إنّ شرّ الدوابّ عند الله الصمّ البكم الّذین لایعقلون» انفال/22
علی(ع) هدف پیامبران را برانگیختن و كشف گنجینه های عقول بشری می داند و می فرماید: «لیثیروا لهم دفائن العقول.»
روح و جوهر اخلاق بر اساس تعالیم دینی، عدالت و جلوگیری از بیماری افراط و تفریط است و برپایی قسط و عدل در حیات بشر از جمله اهداف دین است.
ترك دنیا برای آخرت حرام است.
«لیس منّا من ترك دنیاه لآخرته و آخرته لدنیاه.»32
از ما نیست كسی كه دنیا را به انگیزه آخرت و آخرت را به انگیزه دنیا ترك كند.
فقه كه در بردارنده تمام افعال مكلفین است محورهای بایسته و مورد نیاز انسانی را مورد بررسی قرار داده است، از جمله:
1. رابطه انسان با خدا(وجوب عبادت)
2. رابطه انسان با خود(حفظ جان و حرمت زیان به جسم)
3. رابطه انسان با جهان (شناخت قوانین آفرینش و آباد ساختن زمین، حرمت از بین بردن زمین، منابع طبیعی، درخت كاری و…)
4. رابطه انسان با انسان های دیگر (تعاون، اخوت، انفاق و…)
روایاتی كه تقسیم ساعت های شبانه روز را به چهار ساعت توصیه كرده در همین راستا قابل توجه است.

ب. فراتر از حكایت گذشتگان (قصص) (عنصر فراتاریخی)

آیات فراوانی در قرآن از گذشتگان، بندگان خوب (پیامبران و مؤمنان) و همچنین از انسان های ناسپاس در قالب حكایت و سرگذشت سخن گفته است. آیا این سرگذشت ها آیات قرآن را تاریخی نكرده است؟ آیا تاریخی بودن آیات قرآن، اعتبار آن را در بستر زمان محدود نمی سازد؟ برای پاسخگویی به این پرسش ها توجه به این نكته بایسته است كه كلمه «قصص» جمع قصّه نیست تا به معنای داستان ها باشد، بلكه «قصص» به معنای اخباری است كه پی جویی و دنبال شده است.33
فضای قصص قرآن، فضای واقعیت گویی و گزارش واقعیت است. سرچشمه آن ذهن و تخیل نیست، بلكه برپایهٌ علم و آگاهی الهی استوار است.
«و كلاًّ نقصّ علیك من أنباء الرسل ما نثبّت به فؤادك و جاءك فی هذه الحقّ و موعظة و ذكری للمؤمنین» هود/120
و هر یك از اخبار مهم رسولان را كه بر تو با تحلیل و بررسی قصه می كنیم محتوایی است كه با آن دل تو را ثبات می بخشیم و در بیان این واقعیت ها حق به سراغت آمده است و موعظه و ذكری فراوان برای مؤمنان می باشد.
علامه طباطبایی می نویسد:
«قرآن یك كتاب تاریخی و صحیفه ای خیالی نیست و به راستی كه كتاب عزیز باطل ناپذیر است. كلام خداوند سبحان است و سخنی نیست جز حق، و بعد از حق گمراهی است و این گونه نیست كه با وسیله باطل حق را برساند و به یاری ضلالت هدایت را بهره مند گردد. قرآن (حتی داستان های قرآن) هادی به حق و به سوی راه مستقیم است. و گیرنده آن به دلیل دست می یابد….»34

پیام رسانی در پرتو بیان سرگذشت ها

عمده تفاوت میان قصص قرآن و تاریخ نگاری این است كه: در تاریخ نگاری آنچه در اصل مورد توجه است، نقل تاریخ و گزارش گذشته است، ولی در قصص قرآن (گزارش واقعیت) آنچه اصل و مهم است اهداف دیگری (پیام و هدایت) جدا از نقل گذشته است. بیان سرگذشت و واقعیت های گذشته ابزار و قالبی است كه در لوای آنها اهداف مقدس دنبال می شود.
هم از این روست كه در تاریخ نگاری پرداختن به امور جزئی، نام مكان ها، زمان ها و تاریخ دقیق وقایع و طولانی گویی و به طور كلی پرداختن به تمام جزئیات، مهم و لازم است. ولی چون در قصص قرآن، آنچه مهم است بیان اهداف و انگیزه های گزارش واقعه مورد نظر است؛ در مواردی اندك به جزئی گویی و بیشتر به كلی گویی و نپرداختن به شاخ و برگ واقعه پرداخته است. در سرگذشت های قرآنی تكیه بر مقصود و هدف آن است.
كمّیت (ایجاز و تفصیل قصه) در قرآن تابع متغیر مقصود و هدف است.35 قصص قرآن روشی هنری و جداگانه در پیام رسانی جهت تحقق اهداف و انگیزه های دینی است كه قرآن به دنبال بیان آنهاست:

یك. اثبات وحی و رسالت (وجود سرچشمه غیبی)

در مقدمه قصص این واقعیت را بیان می دارد كه این سرگذشت ها از ذهن پیامبر(ص) تراوش نكرده بلكه از اخبار غیب و داخل در حوزه وحی و رسالت است:
«نحن نقصّ علیك أحسن القصص بما أوحینا إلیك هذا القرآن و إن كنت من قبله لمن الغافلین» یوسف/3
ما بهترین حكایات را در پرتو وحی این قرآن بر تو باز می گوییم و هر چند پیش از این وحی، از آن آگاه نبودی.
«ذلك من أنباء الغیب نوحیه إلیك و ما كنت لدیهم إذ یلقون أقلامهم أیهم یكفل مریم و ما كنت لدیهم إذ یختصمون» آل عمران/44
این خبرها از غیب است كه وحی می كنیم ما به سوی تو ای پیامبر، تو نزد ایشان نبودی آن گاه كه قلم های قرعه خود را میان جوی آب می انداختند تا قرعه به نام كدام یك برای كفالت مریم اصابت كند و نزد ایشان نبودی وقتی كه نزاع می كردند.

دو. وحدت پیام انبیا

تعدادی از سرگذشت های قرآنی در یك سوره (انبیاء) و با یك روش ویژه و یكسان تكرار شده است. این سخن با محتوای یكسان، تأكیدی بر این واقعیت است كه دین از خداست و اساس و محور آن یكی است و پیامبران در زمان های مختلف، مردم را بدان دعوت می كرده اند. با مراجعه به سوره مباركه انبیا آیه 48 تا 82 این واقعیت آشكار می شود و در پایان این مجموعه آیات این جمله تكرار شده است:
«إنّ هذه أمّتكم أمّة واحدة و أنا ربّكم فاعبدون» انبیاء/93
اینك طریقه واحد و دین یگانه شما آیین پاك اسلام است، و من یكتا پروردگار و آفریننده شما هستم؛ پس مرا پرستش كنید.

سه. پیروزی نهایی راه انبیا

برخی داستان ها به هدف بیان پیروزی انبیا از ناحیه خداوند متعال، و شكست و عذاب دنیوی تكذیب كنندگان نازل شده است:
«و لقد أرسلنا نوحاً إلی قومه فلبث فیهم ألف سنة إلاّ خمسین عاماً فأخذهم الطوفان و هم ظالمون. فأنجیناه و أصحاب السفینة و جعلناها آیة للعالمین» عنكبوت/14ـ15
به تحقیق نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس میان ایشان هزار سال، جز پنجاه سال درنگ كرد، پس طوفان ایشان را گرفت و ایشان ستمكاران بودند.

چهار. ارائه الگوهای عینی

همواره از پیامبران به عنوان الگو در جهت تربیت انسان یاد می شود. در گزارش زندگی گذشتگان، به ویژه پیامبران، اهداف تربیتی، اعمال صالح و دوری از شرّ و فساد، محبت و مهربانی و دستگیری گرفتاران و انجام وظایف بندگی دنبال می شود.

ج. فراتر از زمان نزول
فرهنگ زمان نزول

سخن در این است كه آیا فرهنگ زمان نزول كه تا اندازه ای و در مواردی در قرآن بازتاب یافته مورد پذیرش صاحب وحی بوده است یا قرآن آن را از سر همراهی و مماشات و مسامحه با فرهنگ مخاطبان عصر نزول آورده است:
برخی معتقدند كه خداوند اموری را كه شاید دین آنها را در ابتدا و از نگاه جداگانه تأیید نكند، فقط و فقط از روی مصلحت اندیشی و مماشات در قرآن جای داده است.36 مانند سخن از دیو زدگی و دیوانگی و چشم زخم و ساحری در بعضی آیات قرآن، سخن از وجود جنّ و بیان برخی از اعمال و كارهای آنها، بیان هیئت بطلمیوسی در قرآن، كه همگی تنها به دلیل مماشات و برداشت از فرهنگ قوم بوده است.
اینان معتقدند: خداوند صاحب قرآن به همان گونه كه از برش یا برش هایی از زبان مردم عربستان سده هفتم میلادی، یعنی از زبانی با زمان و مكان و تاریخ و جغرافیای معین و معلوم برای بیان وحی خود استفاده كرده است، به همان گونه قطعه یا قطعه هایی نیز از كلّ فرهنگ آن عصر برگرفته است تا بر مبنای آن بتوان نامتناهی را در متناهی بازگفت و دریا را در بركه نمایاند. بنابر این اگر در قرآن كریم هیئت بطلمیوسی یا طبّ جالینوسی منعكس باشد نباید انكار كرد، و اگر پیشرفت علم، هیئت بطلمیوسی و طبّ جالینوسی را ابطال كند نباید نتیجه گرفت كه احكامی از قرآن را ابطال كرده است؛ زیرا قرآن فرهنگ زمانه را بازیافته است؛ نه لزوماً در همه موارد، حقایق ازلی و ابدی را.37
در قرآن كریم هم سخن از جن می رود و سوره ای به نام جنّ و در شرح ایمان آوردن بعضی از آنها و در استماع مجذوبانه آنان از آیات قرآنی هست؛ حال آنكه بعید است دانش یا دانشمند امروز قائل به وجود جنّ باشد.38
در مقابل نظریهٌ بالا گروهی دیگر بر این باورند كه:
تطابق و تعامل (ارائه نظریه علمی و اكتشافی) میان قرآن و علم به گونه ای معجزه آسا كه نشانگر ترابط و تطابق میان علم خدا (وحی) و فعل خدا (علم) است؛ از امور معلوم و اكتشافی است. تا آنجا كه دكتر بوكای كتابی با عنوان «مقایسه میان تورات، انجیل، قرآن و علم» نگاشته و ثابت كرده كه عهدین با برخی داده های علمی از در مخالفت برآمده اند، ولی كمترین تعارض و تضاد میان علم و قرآن وجود ندارد. مگر علم می تواند وجود جن را منكر شود. مگر معیار حقانیت، ابزار ادراك محدودی است كه در اختیار علم است؟
همراهی با قوم تا آنجا كه همدلی با خواسته های به حق و دریافت های درست آن ملت باشد مشكلی به وجود نمی آورد. اما آنجا كه همراه با امور باطل و خلاف واقع در اعتقاد و حقیقت عالم باشد (كه برخی ادعا كرده اند) هرگز با اهداف مقدس رسالت سازش ندارد. آیا پیامبران خدا فرستاده شده اند تا ضمن دعوت مردم به خیر و صلاح با فرهنگ و معتقدات و پندارهای باطل قومشان همراهی و هماهنگی كنند!39
فرض استفاده از اعتقادات باطل یك قوم بدوی در یك كتاب آسمانی (تنزیل من ربّ العالمین) كه تجلی علم نامحدود و قدرت لایزالی است چگونه فرضی است؟!
آیا این سخنان، همان افسانه غرانیق (وجود آیات مماشاتی و دعوت به بت پرستی) و حدیث افترا و پی جویی حكم جاهلیت را به یاد نمی آورد! مگر قرآن، فرقان حق از باطل نیست؟
«ماكان حدیثاً یفتری و لكن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل كلّ شیء» یوسف/11
قرآن سخنی نیست كه به دروغ (وقایع نادرست با واقع خارجی) ساخته شده باشد، بلكه تصدیق آنچه كه پیش از آن بوده می باشد و روشنگر هر چیزی است.
«أفحكم الجاهلیة یبغون و من أحسن من الله حكماً لقوم یوقنون» مائده/50
آیا حكم جاهلیت را می جویند؟ برای گروهی كه [خدا را] باور دارند حكم چه كسی از حكم خدا بهتر است.
نظریه یا احتمال باطل گویی وحی، با قرآن كه باطل ناپذیر «عزیز و شكست ناپذیر» است و همواره كلام صدق الهی است، تناسب ندارد، حال این خلاف واقع راندن چه از روی جهل باشد، یا اضطرار و مماشات! فرق نمی كند.
صاحبان نظریه مماشات با توجه به ضربه ای كه نظریه آنان بر اعتبار قرآن می تواند وارد كند در صدد ترمیم برآمده و گفته اند:
«ناگفته نماند كه مراد این نیست كه كلیه محتویات و مطالب و معارف قرآنی،بازتاب فرهنگ زمانه است، بلكه بدنه اصلی قرآن كریم، بیان حقایق لاهوتی ابدی است، و بخش كمتر و بسیار كمتر از آن بازتابنده اسباب نزول، یا رویدادهای زمان نزول وحی و فرهنگ زمانه است».40

زبان قوم و نسبت آن با جاودانگی وحی

جاودانگی قرآن به معنای بی توجهی به زبان و فرهنگ مخاطبان مستقیم خود (اعراب جاهلی) نمی باشد؛ بلكه از دو نظر قرآن با مخاطبان عصر خود رابطه برقرار كرده است:
نخست، عبارات خود را به زبان مادری آنها (عربی) قرار داد و همراه آن بلاغت و فصاحت را جهت اعجاز و ایمان آوردن آنها به اوج رساند:
«قرآناً عربیاً غیر ذی عوج لعلّهم یتّقون» زمر/28
قرآنی عربی است بدون كجی، باشد تا تقوا پیشه كنند.
و این تنها ابزار گفتمان بود، و نه چیز بیشتر.
«و ما أرسلنا من رسول إلاّ بلسان قومه لیبین لهم» ابراهیم/4
ما پیامبران را نفرستادیم؛ مگر با زبان قوم خودشان تا با ایشان سخن بگویند.
تعامل دوم قرآن با اعراب جاهلی رعایت سطح و افق فكری آ نها بود، ولی نه همراهی با ایشان درباورهای غلط و بی اساس!
بلی! از رسول خدا نقل شده است كه می فرمود:
«نحن معاشر الأنبیاء اُمرنا أن نكلّم الناس علی قدر عقولهم.»41
به ما جمعیت پیامبران دستور داده شده كه با مردم به اندازه دركشان سخن بگوییم.
ولی این هرگز به معنای پذیرش باورهای غلط و پندارهای غیرواقعی یك ملّت نیست.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
«خداوند فرستادن رسولان و دعوت به دین را بر اساس كار خارق العاده و غیرمعمول قرار نداده و به پیامبران امری معجزه آسا تفویض نكرده، بلكه آنها را با زبان عادی كه قوم آنها با آن سخن می گویند و محاوره دارند فرستاده، تا از این طریق (تناسب زبانی و پیام) مقاصد و اهداف (واقعی و بدون هیچ گونه باطل گویی) وحی را به آنها برساند.»42
آنچه مهم است رساندن حقایق وحی جهت هدایت و ارشاد مردمان است و آنچه به عنوان ابزار هدایت، كارآمد بوده، زبان قوم، یعنی هم زبانی با قالب های فرهنگی، جغرافیایی و تاریخی آنهاست.
ابزارهای مفهومی قرآن بالعرض در قالب های فرهنگی و جغرافیایی و تاریخی اعراب جاهلی و بالذات برای انتقال اندیشه های عالی و نوین معنوی به كار رفت.
نگاه اصلی قرآن به همه مردم در همه زمان هاست، ولی گوشه چشمی نیز در راستای هدایت اعراب جاهلی به چگونگی فرهنگ و جغرافیا و مناسبات و خواسته های آنها می افكند. به تعبیری مصالح و آجرها یكی است؛ ولی بنا و خانه دوتاست.

شأن نزول و متناسبات آن با جاودانگی

وجود شأن نزول برای بسیاری آیات قرآن، از مواردی است كه چنین القا می كند كه وحی محدود به موارد خاصی شده باشد و شامل همهٌ موارد در طول تاریخ نشود. چنان كه برخی ادعا كرده اند:
«قرآن با حفظ روح و امهات و محكماتش تدریجی النزول و تدریجی الحصول شد، یعنی تكوین تاریخی پیدا كرد. كسی می آمد و از پیامبر سؤالی می كرد، كسی تهمتی به همسر پیامبر می زد، كسی آتش جنگی بر می افروخت. یهودیان كاری می كردند، نصرانیان كاری دیگر، تهمت جنون به پیامبر می زدند، درباره ازدواج پیامبر با همسر زید شایعه می ساختند، ماه های حرام را از نقد به نسیه بدل می كردند… و اینها در قرآن و در سخنان پیامبر منعكس می شد و… یعنی حوادث روزگار در تكوین دین اسلام سهم داشتند. و اگر حوادث دیگری رخ می داد، چه بسا اسلام (در عین حفظ پیام اصلی خود) با تكوین تدریجی دیگری روبرو می شد و ما با الگوی دیگر و جامعه دیگری كه به دست پیامبر ساخته می شد، مواجه بودیم.»43
مهم ترین اشكال این گونه نگاه به شأن نزول و قرآن؛ نقض جاودانگی قرآن، بزرگ و كوچك شمردن، تغییرپذیری و اسارت آن در تاریخ و زمان می باشد. در حالی كه با بررسی اجمالی كتاب های علوم قرآن آشكار می شود كه:
1. برای همه آیات قرآن، سبب نزول وجود ندارد یا ثبت نشده است. و عمده مسائل اعتقادی و اجتماعی و اخلاقی و فقهی در همین حوزه نازل شده اند.
2. اسباب نزول به گونه ای مطرح شده است كه اصل جاودانگی و پیام عمومی قرآن را مورد انكار قرار نداده و پیام وحی را به موضوع خاصی در مكان و زمان ویژه ای محدود نكرده است.
3. روایات اسباب نزول در بسیاری از موارد، از نظر سند ضعیف است. در نتیجه اعتبار این روایات در صورتی است كه با پیام قرآن و وحی مخالف نباشد. پس قرآن، اصل، و روایت شأن نزول فرع است. علامه طباطبایی در این رابطه می نویسد:
«…سبب نزولی كه در ذیل آیه ای وارد شده در صورتی كه متواتر یا خبر قطعی الصدور نباشد باید به آیه مورد بحث عرضه، و تنها در صورتی كه مضمون آیه و قرائنی كه در اطراف آیه موجود است با آن سازگار بود به سبب نزول نام برده اعتماد شود. و بالأخره روایت را باید به آیه تأیید نمود و تصدیق كرد، نه اینكه آیه را تحت حكومت روایت قرار داد.»44

جاودانگی قرآن و سنت و اقتضاءات زمان

در نگاه نخست ممكن است به نظر آید كه اصل جاودانگی و جریان دائمی قرآن و سنت با اصل تغییر و تحول پیوسته شرایط و اقتضاءات زمان و مكان و موضوعات، همسازی ندارد!
بشری كه تا این حدّ گرفتار تغییر و تحول و تكامل است، چگونه یك دین برای همیشه می تواند او را هدایت كند؟45
به تعبیر استاد مطهری برخی چنین استدلال كرده اند كه:
«اسلام به حكم اینكه دین است؛ به ویژه كه دین خاتم است و دستوراتش جنبه جاودانگی دارد… یك پدیدهٌ ثابت و لایتغیر است، و اما زمان در طبع خود متغیر و كهنه و نوكن است، طبیعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرایط جدیدی خلق می كند؛ مغایر با شرایط پیشین. چگونه ممكن است چیزی كه در ذات خود ثابت و لایتغیر است با چیزی كه در ذات خویشتن متغیر و سیال است توافق و هماهنگی داشته باشند؟»46
برخی از كسانی كه در برابر این پرسش قرار گرفته اند، به آن چنین پاسخ داده اند:
«آنچه آشكارا می توان دید استغنایی است كه مجموع بشریت از انبیا و تعالیم آنها پیدا كرده است و حكایت از آن دارد كه گویی نسبت آدمیان با مكتب انبیا عوض شده است و سلطه ای كه مكتب پیامبران در دوره های گذشته بر آدمیان داشته است اینك سست تر شده است…
رابطه پیامبران و مردم از قبیل رابطه طبیب مشفق با بیمار، رابطه معلم دلسوز با شاگرد و مربی با متربی بوده است و این گونه رابطه ها به نفی خود می انجامد؛ زیرا بیمار خوب خواهد شد و شاگرد به مقام استادی خواهد رسید، و متربی تربیت لازم را خواهد یافت، و دیگر نیازی به طبیب معلم و مربی نخواهد بود. این گونه استغنا مذموم نیست، استغنای مذموم آن است كه در عین بیماری و جهالت، خود را بی نیاز از طبیب و معلم بداند.»47
این تفسیر از خاتمیت به ردّ اصل جاودانگی و پایداری و قوام قرآن و دین می انجامد، در حالی كه بیان صریح امامان(ع) حكایت از آن دارد كه آیات وحی چونان پرتو گستردهٌ خورشید، تاریخ را در می نوردد و هیچ گاه بشر از نور آن بی نیاز نخواهد شد.
بنابراین باید دید كه جمع میان پایداری مفاهیم وحی و تغییر و تحوّل اقتضاءات زندگی بشر، چگونه باید صورت پذیرد كه خود به تناقض دیگر نینجامد.

الف. مفهوم اقتضاءات زمان

مفهوم اقتضای زمان به چند صورت تقریر می شود كه باید دید بحث با كدام تقریر قابل پیگیری است.
1. هر پدیدهٌ جدید كه زمان خواهان آن است، و مطابقت و هماهنگی ما با آن؛ یعنی تبعیت بی چون و چرا از آن پدیده جدید و نو.
این تفسیر از اقتضاءات زمان از دایرهٌ بحث ما بیرون است، زیرا نوبودن، همیشه سازنده و مفید بودن، حق بودن و منطقی بودن را در بر ندارد تا پیروی از آن به عنوان یك اصل ارزشی و ضروری تلقی شود.
2. خواسته و پسند و ذوق و سلیقه مردم كه در زمان های مختلف، متفاوت می باشد، و هماهنگی با آنها یعنی هم رنگی با ذوق و سلیقه مردم هر زمان.
این مفهوم نیز مورد بحث ما نمی باشد؛ زیرا وجود سلیقه و ذوق در میان مردم نشانه حق بودن و ضروری بودن و در نهایت پیروی از آنها نمی باشد، هر چند مورد پسند اكثریت باشد. علی(ع) می فرماید:
«لاتستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة أهله.»48
هرگز به خاطر كمی نفرات از پیمودن راه هدایت وحشت نكنید.
3. تقاضاها و نیازهای اصیل و بنیادی انسان در طول تاریخ ثابت است، ولی گونه های بروز آن و وسایل رسیدن به هدف و برطرف كردن آن نیازها متغیر می باشد. و پیروی كردن از اقتضاءات زمان، یعنی استفاده از وسائل معقول و مشروع برای رسیدن به آن نیازها و اهداف واقعی.
بر اساس این تقریر، نیازهای ثانوی بشر متغیر است؛ در حالی كه نیازهای اولیه انسان ثابت می باشد.
بوعلی سینا در این مورد می گوید:
«كلیات اسلامی ثابت و لایتغیر و معین است، ولی رویدادها و مسائل زندگی نامحدود و متغیر است و در هر زمانی مقتضیات و مسائل ویژهٌ خود را دارد، به همین جهت لازم است كه در هر عصر و زمانی، گروهی متخصص و عالم به منابع اسلامی وعارف به مسائل و رویدادهای زمان، عهده دار اجتهاد و استنباط حكم مسائل جدید از كلیات اسلامی باشند.»49

ب. عوامل تغییر اقتضاءات

زندگی اجتماعی یعنی زندگی ای كه در آن تقسیم كار و مسئولیت و نظم و تشكیلات می باشد. هر چه گسترده تر شود موجب بروز تحول در امكانات زندگی و نیازها و مشكلات می شود و این از ویژگی های انسان ـ به ویژه انسان اجتماعی و خاص در جوامع بزرگ ـ است.
انسان تنها موجودی است كه… زمان خود را می سازد، گاهی زمان خود را خوب می كند و گاهی بد. بر خلاف حیوان كه ساخته شدهٌ زمان و محكوم به زمان است. انسان تا حدودی خالق زمان خویش است و حیوان صد در صد مخلوق زمان خویش است.50
بنابراین، دو عامل اساسی موجب بروز دگرگونی ها و دگردیسی ها و تغییر شكل زندگی انسان می شود:
1. انسان موجودی صاحب اندیشه، فكر و خلاقیت است.
2. حضور در جوامع بزرگ، ظرفیت ها، شرایط و نیازهای جدیدی را برای انسان پدید می آورد و تحولات را رقم می زند. اكنون باید دید كه قرآن با توجه به جاودانگی و پایداری معارف و تعالیم بنیادی خود، چه تدبیری برای هماهنگی و همخوانی و پاسخگویی به نیازهای متغیر اندیشیده است. سه تدبیر و راهكار اساسی را در این زمینه می توان از قرآن الهام گرفت:

1. سنت در كنار قرآن

«یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الامر منكم فإن تنازعتم فی شیء فردّوه إلی الله و الرسول إن كنتم تؤمنون بالله و الیوم الآخر ذلك خیر و أحسن تأویلاً» نساء/59
ای كسانی كه ایمان آورده اید، خدا را اطاعت كنید و رسول خدا و صاحبان امر از میان خود را نیز اطاعت كنید؛ پس اگر در چیزی كشاكش نمودید پس آن را به خدا و رسولش برگردانید. اگر به خدا و روز آخرت ایمان دارید، چرا كه آن بهتر و نیك فرجام تر است.
دستور به اطاعت از پیامبر(ص) و اولی الأمر به معنای لزوم اطاعت و الگو گرفتن و درس آموزی قرآن و معارف الهی از ایشان است.
علامه طباطبایی می نویسد:
«(منظور) اطاعت خدا در مورد وحی (ما یوحی) است كه از طریق پیامبر آمده است و منظور از اطاعت پیامبر در دو جهت است: یكی حیثیت تشریع پیامبر(ص) و سنت او و دیگری حیثیت رأی و آنچه مربوط به سرپرستی حكومت، (رهبری جامعه) و قضاوت است.»51
صراحت آیه در لزوم پیروی و الگو گرفتن از پیامبر و اولی الأمر ـ بدون هیچ قید و شرطی ـ عصمت آنان را می فهماند؛ به گونه ای كه حتی برخی عالمان اهل سنت چون فخررازی گفته است:
«كسی كه خدا اطاعت او را به طور قطع و بدون چون و چرا لازم بشمارد حتماً باید معصوم باشد… بنابراین از یك سو می بینیم خداوند اطاعت فرمان اولی الأمر را بدون هیچ قید و شرطی لازم دانسته و از سوی دیگر، اگر اولی الأمر معصوم از خطا نباشد چنین فرمانی صحیح نیست، از این مقدمه چنین استفاده می كنیم كه اولی الأمر كه در آیه فوق به آنها اشاره شده حتماً باید معصوم بوده باشد.»52
شیخ طوسی نیز می گوید:
«مصداق بارز و مشخص اولی الأمر بر اساس دیدگاه اصحاب ما و آنچه از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روایت كرده اند؛ اهل بیت پیامبر(ص) می باشند كه خدا اطاعت آنها را یكسره واجب كرده است».53
علت اینكه دوام كتاب و عترت، رمز جاودانگی وحی و خاتمیت رسالت پیامبراسلام هستند این است كه حقیقت دین و وحی، همان گونه كه در فصول سابق گذشت، به صورت قرآن و مفسرین راستین آن، یعنی اهل بیت(ع) در دسترس همگان قرار می گیرد.54

2. هماهنگی دین با فطرت

یكی از اسرار جاودانگی قرآن وسنت (دین اسلام) ارائه عقاید و دستورات اخلاقی و احكام و مقررات حقوقی مطابق با فطرت و نیازهای اصیل و ثابت انسانی است. احكام و تعالیم قرآن و سنت با در نظر گرفتن فطرت بشری كه همگانی و ثابت و دائمی است، پایه ریزی شده است. به گونه ای كه تا فطرت وجود دارد، تعالیم دین و قرآن و سنت نیز جاری است.
«فأقم وجهك للدین حنیفاً فطرة الله الّتی فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلك الدّین القیم و لكن أكثر الناس لایعلمون» روم/30
روی خود را متوجه آیین خالص پروردگاری كن، این فطرتی است كه خداوند انسان ها را برآن آفریده، دگرگونی در آفرینش خدا نیست، این است دین و آیین محكم و استوار، ولی بیشتر مردم نمی دانند.
به این مهم علی(ع) در نهج البلاغه تصریح فرموده است:
«فبعث فیهم رسله، و أنزل إلیهم أنبیائه، لیستأدوهم میثاق فطرته.»55
خداوند رسولان خود را به سوی انسان ها فرستاد و پیامبران خود را یكی پس از دیگری مأموریت داد، تا وفای به پیمان فطرت را از ایشان بازخواست كنند.
شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«(بر اساس مدل فطرت) دین را در عمق وجود انسان می نشاند و پایداری و دوام آن را در جوامع بشری تبیین می نماید. اما دین برای جاودانه ماندن، باید در نهاد بشر و ژرفای فطرت جا داشته باشد؛ در درون بشر به صورت خواسته ای ابدی باشد كه البته در آن صورت تا بشر در دنیاست، آن خواسته نیز باقی خواهد بود….»56

3. انعطاف پذیری احكام در پرتو اجتهاد

وجود چند اصل در قرآن و مجموعه معارف دین باعث شده است كه اهل ایمان در رفتار دینی خود، هرگز مواجه با بن بست نشوند، برخی از آن اصول عبارتند از:
1. حجیت عقل.
2. رعایت ظرفیت ها و قابلیت های مكلّف در تعلّق تكلیف به او.
3. مبتنی شمرده شدن حلال ها و حرام ها بر محور مصالح و مفاسد واقعی.
4. نفی قوانین طاقت فرسا و حرج آفرین و زیان بار.
5. توجه به شرایط اضطراری و ضرورت های گریزناپذیر انسان در زندگی.
این اصول كه از آیات مختلف قرآن و به ویژه تفسیر و بیان معصومان (ع) استفاده شده و می شود، فرصتی را در فضای تفكر دینی اهل ایمان گشوده است تا با به كارگیری معرفت دینی و فقاهت واقعی و رعایت واقعیت های زندگی، همواره راهی دین پسند و قابل تحمل را در برابر اهل شریعت بگشایند و تغییر شرایط و نیازها و تحول موضوعات در طول زمان، راه دینداری را بر متدینان مسدود یا دشوار نسازد، و دین را با زندگی بشر بیگانه ننماید.
یكی از آیات محوری قرآن كه زیربنای فرایند اجتهاد می تواند به شمار آید عبارت است از:
«لایكلّف الله نفساً إلاّ وسعها» بقره/286
و همچنین: «لایكلّف الله نفساً إلاّ ما آتاها» طلاق/7
نیز از جمله روایاتی كه در تبیین این معنی صراحت دارد، این روایت نبوی است كه فرمود:
«رفع عن امّتی تسعة أشیاء: الخطأ، و النسیان، و ما استكرهوا علیه، و مالایعلمون، و مالایطیقون ،و ما اضطرّوا الیه….»57

پی نوشت‌ها:

1. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن،تهران، دار الكتب الإسلامیه، 7/37.
2. زمخشری، محمود بن عمر، الكشّاف، قم، نشر ادب الحوزه، 2/11.
3. این حدیث در تفسیرهای مجمع البیان، كشّاف، الدرّ المنثور، فی ظلال القرآن و المیزان، ذیل آیه مورد نظر آمده است.
4. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 3/124.
5. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 5/16.
6. همان، 5/17ـ18.
7. همان، 17/422.
8. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان،تهران، انتشارات صدرا، 1/58.
9. همان، 1/59.
10. زمخشری، الكشّاف، 4/201.
11. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامیه،20/297.
12. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، /23.
13. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 17/425.
14. زمخشری، الكشّاف، 2/572.
15. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، 12/103.
16. طباطبایی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام،تهران، دار الكتب الإسلامیه، 234.
17. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 12/240.
18. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 92/15.
19. همان، 92/14.
20. همان، 22/197.
21. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 3/75.
22. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 133.
23. همان، خطبه198.
24. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، 23/117.
25. متّقی هندی، علی بن حسام، كنزالعمّال، روایت4027؛ محمدی ری شهری، محمد، میزان الحكمة، قم، مكتب الإعلام الإسلامی، 8/65.
26. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر (تفسیر عیاشی)، 1/3.
27. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، 92/27.
28. حرّ عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 18/78.
29. همان، 18/79.
30. مطهری، مرتضی، خاتمیت، تهران، صدرا، 180.
31. قمی، عباسی، سفینة البحار،2/668.
32. عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، 12/49.
33. ر.ك: راغب اصفهانی، المفردات؛ المنجد، ماده «قصص»؛ قاموس قرآن، 6/12.
34. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 7/172.
35. موسوی گرمارودی، علی، كیهان فرهنگی، شمارهٌ 6، شهریور1363.
36. ایازی، محمدعلی، قرآن و فرهنگ زمانه،رشت، كتاب مبین، 1378، 107.
37. خرمشاهی، بهاءالدین، بینات، شمارهٌ 5، صفحه 91.
38. همان، 95.
39. ایازی، محمدعلی، قرآن و فرهنگ زمانه، 133.
40. خرمشاهی، بهاءالدین، بینات، شمارهٌ5، صفحه 91.
41. ر.ك: ایازی، محمدعلی، قرآن و فرهنگ زمانه، 81ـ83.
42. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، 12/12.
43. سروش، عبدالكریم، مجلهٌ كیان، شمارهٌ 39، 8.
44. طباطبایی، سیدمحمدحسین، قرآن در اسلام، 105.
45. هادوی، مهدی، ولایت فقیه، 16.
46. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، 1/12ـ13.
47. ماهنامه كیان، شمارهٌ 29، مقالهٌ «نگاهی به كارنامه كامیاب انبیاء».
48. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه 199.
49. ابن سینا، الهیات شفاء، 566.
50. مطهری، مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، 1/40.
51. المیزان، 4/412ـ413.
52. فخررازی، التفسیر الكبیر، مصر، 1357ق، 10/144.
53. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 3/100.
54. جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت، تهران، نشر فرهنگی رجاء،220.
55. سید رضی، نهج البلاغه، خطبه اول.
56. مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی، تهران، صدرا، 13.
57. صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، التوحید، 353.

مقالات مشابه

دلایل جاودانگی قرآن از دیدگاه علامه طباطبایی

نام نشریهقرآن در آینه پژوهش

نام نویسندهسیدضیاءالدین علیا نسب, لیلا امیری

بازخوانی نسبت بين جهاني و جاودانه بودن قرآن با جامعيت آن از منظر علامه طباطبايي

نام نشریهاندیشه نوین دینی

نام نویسندهعلی نصیری, رحمت‌الله عبدالله‌زاده آرانی, سیدمصطفی مناقب

علوم قرآن در روايات رضوي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسهیلا پیروزفر

جري و تطبيق در احاديث امام رضا (ع)

نام نشریهبینات

نام نویسندهزهرا قاسم‌نژاد, صغری لک‌زایی

قرآن و فرضیه مشابهت با کلام های بشری

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاحمدرضا غائی

نداهاي جاوداني در خطابات قرآني

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمحمد بهداری

قرآن، گستره معانی و رابطه آن با جاودانگی

نام نشریهمطالعات قرآنی

نام نویسندهسیدمهدی احمدی نیک

جامعیت قرآن

نام نشریهدرس‌هایی از مکتب اسلام

نام نویسندهیعقوب جعفری

روايات اسباب نزول و مسأله جاودانگي قرآن

نام نشریهمطالعات اسلامی

نام نویسندهسهیلا پیروزفر, محمدعلی مهدوی‎راد

رموز بنیادین جاودانگی قرآن در بستر زمان

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهابراهیم کلانتری